Posts tagged "خرید دستگاه QEEG"

تحلیل گزارش نقشه مغز

بیست نکته‌ی طلایی برای ثبت دقیق سیگنال نوار مغز و تضمین کیفیت تحلیل نقشه مغزی

October 27th, 2025 Posted by Uncategorized 0 thoughts on “بیست نکته‌ی طلایی برای ثبت دقیق سیگنال نوار مغز و تضمین کیفیت تحلیل نقشه مغزی”

بیست نکته‌ی طلایی برای ثبت دقیق سیگنال EEG و تضمین کیفیت تحلیل QEEG

در دنیای نوروساینس، کیفیت سیگنال EEG، مهم‌ترین عامل در اعتبار هر تحلیل QEEG است.
حتی یک تماس ضعیف بین الکترود و پوست سر یا یک صدای محیطی ساده می‌تواند داده را آلوده و نتیجه را از واقعیت دور کند.
QEEG مثل نقشه‌ای دقیق از فعالیت مغز است؛ اما اگر پایه‌ی این نقشه، یعنی ثبت اولیه، دقیق نباشد، تمام تحلیل‌ها بر پایه‌ی داده‌های اشتباه بنا می‌شوند.
در این مقاله ۲۰ نکته‌ی علمی و کاربردی آورده شده که رعایت آن‌ها در کلینیک‌ها و مراکز نوروفیدبک، کیفیت سیگنال ثبت‌شده را به‌طور چشمگیری افزایش می‌دهد.

🔹 ۱. اطمینان از تمیز و خشک بودن الکترودها یا کلاه EEG

قبل از شروع ثبت، حتماً از تمیز بودن تمام الکترودها و خشک بودن کامل سطح داخلی کلاه ثبت مطمئن شوید. ماندن ژل یا رطوبت باعث افزایش امپدانس و ایجاد نویز می‌شود.

🔹 ۲. شست‌وشوی مو پیش از مراجعه

به مراجع اطلاع دهید که موهای خود را در روز ثبت بشوید و کاملاً خشک کند. بعد از شست‌وشو از نرم‌کننده یا ماسک مو استفاده نکند، چون این مواد چرب رسانایی را کاهش می‌دهند.

🔹 ۳. اجتناب از مواد حالت‌دهنده‌ی مو

تافت، ژل، واکس یا کرم‌های حالت‌دهنده، چسبندگی الکترود را مختل می‌کنند و باعث ناپایداری سیگنال می‌شوند.

🔹 ۴. حذف زیورآلات فلزی

بهتر است مراجع زیورآلات و گوشواره‌های فلزی را در منزل باز کند تا از تداخل الکتریکی و خطر گم شدن آن‌ها جلوگیری شود.

🔹 ۵. پوست و صورت بدون مواد چرب یا آرایشی

پوست چرب یا پوشیده از کرم و لوازم آرایش، مقاومت سطحی را بالا می‌برد و امپدانس را افزایش می‌دهد. اگر لازم است، مواد آرایشی قبل از ثبت با دستمال مرطوب پاک شوند.

🔹 ۶. لباس راحت و آزاد

لباس‌های تنگ یا یقه‌اسکی می‌توانند باعث ایجاد تنش در گردن و شانه شوند و نویز عضلانی ایجاد کنند. پوشش راحت و نخی برای مراجع ایده‌آل است.

🔹 ۷. پرهیز از کافئین

کافئین در قهوه، چای، نوشابه، شکلات داغ و نوشیدنی‌های انرژی‌زا وجود دارد و باعث افزایش فعالیت بتا در مغز می‌شود. حداقل دو ساعت قبل از ثبت نباید مصرف شود.

🔹 ۸. پرهیز از سیگار و نیکوتین

سیگار، حتی نوع الکترونیکی، باعث افزایش تنش عصبی و تغییر در امواج مغزی می‌شود. بهتر است مراجع حداقل دو ساعت قبل از جلسه از مصرف آن خودداری کند.

🔹 ۹. پرهیز از مصرف الکل و مواد محرک

مصرف الکل یا ماری‌جوانا تا ۶ ساعت قبل از ثبت، موجب تغییر در فاز امواج و کاهش دقت ثبت می‌شود.

🔹 ۱۰. نور مناسب محیط

نور شدید یا چشمک‌زن باعث پلک‌زدن مداوم و حرکت چشمی می‌شود. نور محیط باید ملایم و ثابت باشد و اگر مانیتوری در مقابل فرد قرار دارد، نور آن کاهش داده شود.

🔹 ۱۱. سکوت و آرامش در محیط ثبت

کوچک‌ترین صدا یا گفت‌وگو در اطراف مراجع می‌تواند تمرکز او را برهم زند و منجر به تغییر در ریتم آلفا شود. محیط باید آرام و بدون رفت‌و‌آمد باشد.

🔹 ۱۲. دمای مناسب

دمای محیط نباید خیلی گرم یا خیلی سرد باشد. هوای سرد باعث لرزش عضلات و نویز مکانیکی می‌شود؛ گرما نیز باعث بی‌قراری و تنش می‌گردد.

🔹 ۱۳. توضیح فرایند ثبت به مراجع

اگر مراجع نداند قرار است چه اتفاقی بیفتد، دچار اضطراب می‌شود و مغزش وارد حالت بتای بالا خواهد شد. چند دقیقه وقت بگذارید و روند کار را ساده و شفاف توضیح دهید.

🔹 ۱۴. وضعیت بدنی و فک ریلکس

به فرد یاد دهید فک خود را کمی باز نگه دارد تا عضلات صورت درگیر نشوند. هرگونه تنش عضلانی باعث نویز EMG می‌شود.

🔹 ۱۵. امپدانس پایین و متعادل

امپدانس هر کانال باید کمتر از ۵ کیلو اهم باشد و اختلاف بین کانال‌ها بیش از ۱ کیلو اهم نباشد. این محدوده بهترین تعادل را بین رسانایی و پایداری ایجاد می‌کند.

🔹 ۱۶. پیشگیری از خواب‌آلودگی یا بی‌قراری

اگر فرد خسته است یا به خواب می‌رود، ثبت را متوقف کنید. چند دقیقه صحبت ساده یا حرکت بدن می‌تواند ریتم مغزی را به حالت طبیعی برگرداند.

🔹 ۱۷. کنترل حرکات چشم

حرکات چشم از شایع‌ترین منابع آرتیفکت هستند. به مراجع آموزش دهید در حالت چشم بسته پلک نزند و در حالت چشم باز، فقط به یک نقطه ثابت نگاه کند.

🔹 ۱۸. ریلکسیشن ذهنی

از مراجع بخواهید هنگام ثبت به موضوع خاصی فکر نکند. مغز باید در حالت پایه (Resting State) ثبت شود، نه هنگام پردازش فعال.

🔹 ۱۹. بررسی شاخص‌های آماری کیفیت

پس از ثبت، دو شاخص Test-Retest Reliability (بالاتر از ۰.۹) و Split-Half Reliability (بالاتر از ۹۵٪) باید بررسی شود. این دو شاخص تضمین می‌کنند داده‌ها پایدار و قابل تحلیل هستند.

🔹 ۲۰. ثبت گزارش و مستندسازی

در پایان ثبت، شرایط محیط، وضعیت مراجع، زمان دقیق و هر عامل غیرعادی باید در فرم گزارش یادداشت شود. این اطلاعات به تحلیل‌گر QEEG کمک می‌کند در تفسیر داده‌ها دقت بیشتری داشته باشد.

📊 جمع‌بندی

کیفیت ثبت EEG تنها به مهارت اپراتور وابسته نیست، بلکه به دقت در تمام جزئیات قبل، حین و بعد از ثبت بستگی دارد.
رعایت این ۲۰ نکته باعث می‌شود سیگنال مغزی تمیز، دقیق و بدون نویز باشد — داده‌ای که می‌توان با اطمینان آن را وارد نرم‌افزارهای تحلیل QEEG و سیستم‌های مبتنی بر هوش مصنوعی مانند EEGLOG کرد.

به خاطر داشته باشید: در QEEG هیچ تحلیلی مهم‌تر از داده‌ی درست نیست.
کیفیت ثبت، پایه‌ی کیفیت درمان است.

تحلیل الگوی مغزی OCD در نقشه مغزی غیردیتابیسی

تحلیل الگوی مغزی وسواس در نقشه مغزی غیردیتابیسی

October 14th, 2025 Posted by Uncategorized 0 thoughts on “تحلیل الگوی مغزی وسواس در نقشه مغزی غیردیتابیسی”

تحلیل الگوی مغزی OCD در QEEG غیردیتابیسی

نقشه‌ای دقیق از مدارهای وسواس در مغز

اختلال وسواس فکری–عملی (OCD) از جمله اختلالاتی است که ریشه‌ی آن را باید در سطح عملکردی مغز جست‌وجو کرد، نه صرفاً در سطح شناختی یا رفتاری. سال‌ها پژوهش نوروساینس نشان داده‌اند که OCD بیش از هر چیز، ناشی از اختلال در مدارهای عصبی مرتبط با کنترل، ارزیابی و توقف رفتارها است. بررسی‌های QEEG، به‌ویژه در حالت غیردیتابیسی، تصویری دقیق از این ناهنجاری‌ها ارائه می‌دهند — تصویری که در بسیاری موارد از تحلیل‌های بالینی سنتی هم گویاتر است.

 

QEEG غیردیتابیسی چیست و چه مزیتی دارد؟

در QEEG دیتابیسی، الگوی فعالیت مغزی هر فرد با داده‌های نرمال جمعیت مقایسه می‌شود. این روش در مطالعات گروهی سودمند است، اما برای تحلیل دقیق هر مراجع، ممکن است برخی تفاوت‌های فردی را پنهان کند.

در مقابل، QEEG غیردیتابیسی (Non-database QEEG) مغز را با خودش مقایسه می‌کند. یعنی به جای مقایسه با میانگین جامعه، تفاوت‌های درون‌فردی، هماهنگی بین کانال‌ها و تغییرات دامنه‌ای امواج مورد بررسی قرار می‌گیرد.

این روش برای اختلالاتی مانند OCD که نوسانات عملکردی بسیار ظریف دارند، دقت بیشتری دارد و امکان مشاهده‌ی “الگوی واقعیِ عملکرد مغز” را فراهم می‌کند.

 

الگوی فعالیت در OCD: نواحی درگیر و شاخص‌های الکتروفیزیولوژیک

مطالعات متعدد QEEG نشان داده‌اند که در بسیاری از بیماران مبتلا به OCD، افزایش توان باند High Beta (22–30 Hz) در نواحی پیش‌پیشانی (Fp1, Fp2, Fz) مشاهده می‌شود. این افزایش معمولاً با بیش‌فعالی مدارهای کنترل شناختی (Cortico-Striatal-Thalamo-Cortical Loop) همبسته است. به عبارت دیگر، مدارهایی که وظیفه‌ی پایش و توقف افکار تکراری را دارند، در وضعیت بیش‌برانگیختگی (Hyperarousal) باقی می‌مانند. افزایش Coherence بین نواحی فرونتال و پاریتال نیز یکی از شاخص‌های تکرارشونده در این اختلال است. Coherence بالا در این مسیر نشانگر نوعی “قفل ارتباطی” است — یعنی نواحی مختلف مغز بیش از حد هم‌زمان فعال می‌شوند و انعطاف عملکردی کاهش می‌یابد. این وضعیت باعث می‌شود ذهن در حلقه‌ی بررسی و تکرار گرفتار بماند. از سوی دیگر، در بسیاری از موارد کاهش توان باند Alpha در نواحی پس‌سری (Occipital) و همچنین کاهش Theta در ناحیه ACC (Anterior Cingulate Cortex) دیده می‌شود.

ACC یکی از مراکز اصلی نظارت بر خطا و ارزیابی است. کاهش فعالیت تتا در این ناحیه به معنای اختلال در توانایی “پایان دادن” به فرایندهای فکری است همان پدیده‌ای که در رفتار وسواسی مشاهده می‌شود.

 

تفسیر یافته‌ها: از نقشه تا مفهوم

در مجموع، نقشه‌های QEEG در OCD تصویری از مغزی نشان می‌دهند که در حالت آماده‌باش مداوم قرار دارد. افزایش High Beta در نواحی فرونتال نشانگر اضطراب پایه‌ای بالا و کنترل بیش از حد شناختی است. کاهش Alpha با ناتوانی در “ریست ذهنی” ارتباط دارد.

و افزایش Coherence به معنای هم‌قفل شدن مدارهای تصمیم‌گیری و ارزیابی است. در چنین شرایطی، حتی زمانی که فرد منطقی می‌داند نگرانی‌اش بی‌اساس است، مغزش هنوز سیگنال “خطر” را فعال نگه می‌دارد. به همین دلیل، چرخه‌ی وسواس ادامه پیدا می‌کند.

 

اهمیت تحلیل غیردیتابیسی در طراحی پروتکل

در QEEG غیردیتابیسی، تحلیلگر به جای جست‌وجوی انحراف از نرمال، به دنبال الگوهای درون‌فردیِ ناسازگار می‌گردد. برای مثال:

در فردی ممکن است High Beta فقط در Fz بالا باشد. در دیگری ACC بیش‌فعال‌تر باشد،یا در موردی دیگر، Coherence غیرطبیعی بین FP2 و Pz دیده شود.

در هر حالت، این تفاوت‌ها اهمیت بالینی دارند و در طراحی پروتکل نوروفیدبک (Neurofeedback Protocol) باید لحاظ شوند.

 

از داده تا درمان: مسیر بالینی

تحلیل QEEG غیردیتابیسی به درمانگر کمک می‌کند تا:

  • ناحیه‌ی درگیر را با دقت شناسایی کند (مثلاً ACC یا Orbitofrontal)
  • نوع ناهنجاری را مشخص کند (بیش‌فعالی یا کاهش توان)
  • و بر اساس آن، پروتکل هدفمند طراحی نماید — مثلاً کاهش High Beta در Fz یا افزایش SMR در Cz. این سطح از شخصی‌سازی، درمان را از حالت “عمومی” خارج کرده و به مسیر Data-driven Neurofeedback نزدیک می‌کند.

OCD در سطح مغز، بیشتر از آنکه صرفاً اختلال فکری باشد، حاصل ناهماهنگی میان مدارهای کنترل، ارزیابی و توقف رفتار است.

QEEG غیردیتابیسی این ناهماهنگی را با دقت میلی‌ولت آشکار می‌کند.

از افزایش High Beta گرفته تا Coherence بالا و کاهش Alpha، هر یک قطعه‌ای از پازل وسواس را نشان می‌دهند.

ترکیب این داده‌ها با تحلیل بالینی، مسیر طراحی درمان‌های مبتنی بر داده را هموار می‌سازد. درمان‌هایی که به جای سرکوب نشانه‌ها، به تنظیم واقعی عملکرد مغز می‌پردازند.

نوروجنسیس، ترمیم و رشد سلولهای مغز

October 11th, 2025 Posted by Uncategorized 0 thoughts on “”

نوروجنسیس؛ مغز چطور خودش را بازسازی می‌کند؟

سال‌ها باور عمومی در علم عصب‌شناسی این بود که مغز انسان، بعد از دوران کودکی دیگر سلول جدیدی تولید نمی‌کند.

می‌گفتند اگر نورونی بمیرد، برای همیشه از بین می‌رود. اما تحقیقات جدید، به‌ویژه با استفاده از روش‌های QEEG و fMRI، این تصور را کاملاً تغییر داد.

امروز می‌دانیم مغز نه‌تنها قابلیت رشد دارد، بلکه در تمام طول عمر — اگر شرایطش مهیا باشد — می‌تواند سلول‌های عصبی تازه بسازد. این فرآیند را نوروجنسیس (Neurogenesis) می‌نامند.
کجا در مغز نوروجنسیس اتفاق می‌افتد؟
اصلی‌ترین محل شکل‌گیری نورون‌های جدید، ناحیه‌ای به نام هیپوکامپ (Hippocampus) است.
هیپوکامپ در حافظه، یادگیری، تنظیم احساسات و سازگاری با محیط نقش کلیدی دارد.
در این ناحیه سلول‌های بنیادی خاصی وجود دارند که در واکنش به یادگیری، تجربه‌های جدید یا حتی تغییرات هیجانی، فعال می‌شوند و نورون‌های تازه تولید می‌کنند.
وقتی این سلول‌ها به شبکه‌ی عصبی موجود اضافه می‌شوند، ارتباط‌های جدیدی بین نورون‌ها شکل می‌گیرد و مسیرهای قدیمی بازسازی می‌شوند.
به همین دلیل است که نوروجنسیس، پایه‌ی فیزیولوژیک «یادگیری»، «تغییر عادت» و حتی «درمان اختلالات خلقی» به شمار می‌رود.

نقش BDNF؛ سوخت اصلی رشد عصبی
یکی از کلیدی‌ترین مولکول‌ها در این فرآیند، پروتئینی است به نام BDNF (Brain-Derived Neurotrophic Factor).
BDNF را می‌توان کود رشد سلول‌های عصبی دانست. این فاکتور، رشد دندریت‌ها، ارتباطات سیناپسی و مقاومت سلول‌ها در برابر استرس را تقویت می‌کند.
افزایش سطح BDNF باعث تقویت حافظه، تمرکز، آرامش ذهنی و حتی کاهش خطر افسردگی می‌شود.
ورزش منظم، خواب کافی، تغذیه سالم و نوروفیدبک از مهم‌ترین عواملی هستند که ترشح BDNF را افزایش می‌دهند.
در مقابل، استرس مزمن، کم‌خوابی، تغذیه ناسالم و بی‌تحرکی باعث کاهش آن می‌شوند — و به‌تدریج مغز را فرسوده‌تر می‌کنند.

ورزش، خواب و تغذیه؛ سه رکن بازسازی مغز
ورزش هوازی (مثل دویدن یا پیاده‌روی تند) جریان خون مغز را بالا می‌برد و اکسیژن بیشتری به نورون‌ها می‌رساند. همین تغییر ساده، رشد سلول‌های جدید را تحریک می‌کند.
از سوی دیگر، خواب عمیق — به‌ویژه در مرحله‌ی امواج دلتا (Delta waves) — زمانی است که مغز مواد زائد را پاک می‌کند و ارتباطات جدید را تثبیت می‌سازد.
بی‌خوابی مداوم عملاً روند بازسازی عصبی را مختل می‌کند.
در مورد تغذیه، چربی‌های مفید مانند امگا ۳ (در ماهی، گردو و بذر کتان)، آنتی‌اکسیدان‌ها (در میوه‌های تیره‌رنگ) و ترکیبات ضدالتهاب (مثل زردچوبه) از نورون‌ها محافظت می‌کنند.
در مقابل، مصرف زیاد قند و غذاهای فرآوری‌شده می‌تواند رشد سلول‌های عصبی را متوقف کند.
به بیان ساده‌تر، مغز هم مثل بدن، از آنچه می‌خوریم ساخته می‌شود.

ذهن‌آگاهی و امواج مغزی
تحقیقات نشان داده‌اند تمرینات ذهن‌آگاهی و مدیتیشن، باعث افزایش امواج آلفا و تتا در مغز می‌شوند؛امواجی که با آرامش، تمرکز درونی و احساس امنیت ذهنی در ارتباط‌ اند.
در چنین حالتی، سیستم عصبی پاراسمپاتیک فعال می‌شود، فشار فیزیولوژیکی کاهش می‌یابد و محیط مناسبی برای رشد نورون‌های جدید فراهم می‌شود.
در واقع، مغز در سکوت و آرامش، خودش را بهتر ترمیم می‌کند تا در هیاهو و استرس.
نوروفیدبک یکی از دقیق‌ترین و علمی‌ترین روش‌های امروزی برای کمک به مغز در خودتنظیمی است.
در این روش، با استفاده از EEG یا QEEG فعالیت الکتریکی مغز ثبت و به‌صورت لحظه‌ای به فرد بازخورد داده می‌شود.
با تمرین و تکرار، فرد یاد می‌گیرد امواج خاصی را افزایش دهد (مثلاً آلفا برای آرامش یا SMR برای تمرکز) و امواج پرتنش (مثل بتای بالا) را کاهش دهد.
وقتی مغز به این تعادل می‌رسد، ترشح BDNF و ارتباطات نورونی به شکل طبیعی تقویت می‌شود.
نتیجه فقط بهبود خلق یا تمرکز نیست، بلکه بازسازی واقعی ساختارهای عصبی است —چیزی که هیچ دارویی به‌تنهایی قادر به انجامش نیست.

QEEG؛ نقشه‌ی مغز پیش از شروع درمان
برای طراحی پروتکل دقیق نوروفیدبک، ابتدا نقشه‌ی مغزی (QEEG) گرفته می‌شود.
QEEG به درمانگر نشان می‌دهد کدام نواحی مغز دچار کم‌فعالی، بیش‌فعالی یا ناهماهنگی هستند.
بر اساس این داده‌ها، پروتکل درمانی اختصاصی برای هر فرد تنظیم می‌شود.
به همین دلیل است که به این رویکرد، درمان مبتنی بر داده (Data-driven Therapy) گفته می‌شود.
نوروجنسیس یکی از شگفت‌انگیزترین توانایی‌های مغز است؛ توانایی بازسازی، ترمیم و رشد حتی در بزرگسالی.
ترکیب سبک زندگی سالم، خواب کافی، تغذیه‌ی درست، ذهن‌آگاهی و نوروفیدبک، شرایط را برای فعال‌سازی این فرآیند فراهم می‌کند.
در نهایت، مغز هیچ‌وقت ثابت نمی‌ماند.

هر تجربه، هر فکر، و هر تغییری در رفتار، در واقع قدمی است در جهت ساختن مغز جدید — مغزی که خودش را یاد گرفته دوباره رشد کند.

آشنایی با پارامترهای QEEG یا نقشه مغز

آشنایی با پارامترهای QEEG یا نقشه مغز

October 6th, 2025 Posted by Uncategorized 0 thoughts on “آشنایی با پارامترهای QEEG یا نقشه مغز”

آشنایی با پارامترهای QEEG یا نقشه مغز

نقشه‌برداری کمی مغز یا QEEG (Quantitative EEG) ابزاری دقیق برای تحلیل فعالیت الکتریکی مغز است که به کمک آن می‌توان الگوهای خاص مرتبط با عملکردهای شناختی، هیجانی و بالینی را بررسی کرد. برای تفسیر صحیح QEEG، شناخت پارامترهای اصلی آن اهمیت زیادی دارد، چرا که هرکدام بازتابی از ویژگی خاصی در عملکرد عصبی هستند.

1. توان مطلق (Absolute Power)
توان مطلق، میزان انرژی تولیدشده در هر باند فرکانسی مغز را در یک نقطه مشخص از سطح جمجمه نشان می‌دهد. این شاخص به صورت میکروولت مربع (µV²) اندازه‌گیری می‌شود و بیانگر قدرت فعالیت نورونی در آن ناحیه است.
به عنوان مثال، افزایش توان مطلق در باند دلتا (0.5–4 Hz) ممکن است نشانه‌ای از کندی فعالیت قشری و کاهش هوشیاری باشد، در حالی که افزایش بتا (13–30 Hz) می‌تواند به برانگیختگی بیش از حد یا اضطراب اشاره کند.
2. توان نسبی (Relative Power)
این پارامتر درصد سهم هر باند فرکانسی از کل انرژی مغز را مشخص می‌کند. توان نسبی نسبت به توان مطلق، دقیق‌تر برای تحلیل تعادل بین امواج مختلف است. مثلاً افزایش توان نسبی تتا در نواحی فرونتال معمولاً در ADHD دیده می‌شود و بیانگر کاهش تمرکز و مهار شناختی است.
3. عدم تقارن دامنه (Amplitude Asymmetry)
این شاخص تفاوت میزان فعالیت الکتریکی بین نیمکره‌های چپ و راست مغز را بررسی می‌کند. تقارن در فعالیت دو نیمکره برای عملکرد طبیعی مغز ضروری است؛ اما اگر مثلاً در ناحیه فرونتال راست توان آلفا بیشتر باشد، ممکن است با افسردگی یا کناره‌گیری هیجانی مرتبط باشد، در حالی که افزایش توان فرونتال چپ با برانگیختگی مثبت و انگیزه در ارتباط است.
4. انسجام (Coherence)
انسجام به معنای هم‌زمانی و هماهنگی عملکرد بین دو ناحیه از مغز است. انسجام بالا نشان‌دهنده ارتباط قوی بین نواحی است و انسجام پایین می‌تواند نشانه اختلال در ارتباطات نورونی باشد. به عنوان مثال، کاهش انسجام در باند بتا بین لوب فرونتال و پاریتال در ADHD دیده می‌شود و حاکی از دشواری در یکپارچه‌سازی پردازش‌های شناختی است.
5. تأخیر فاز (Phase Delay)
این شاخص بیان می‌کند که سیگنال‌های الکتریکی بین دو ناحیه مغزی با چه اختلاف زمانی به هم می‌رسند. افزایش تأخیر فاز ممکن است نشانه کندی انتقال اطلاعات بین شبکه‌های مغزی باشد. در بسیاری از اختلالات مانند اضطراب، ADHD و اختلالات یادگیری، تأخیر فاز بالا نشانه ضعف در کارایی شبکه‌های ارتباطی مغز است.

به‌طور کلی، تحلیل این پارامترها در کنار هم تصویر دقیقی از عملکرد مغز ارائه می‌دهد. QEEG به متخصص اجازه می‌دهد تا نه‌تنها محل دقیق اختلال، بلکه نوع و شدت آن را نیز به‌صورت داده‌محور شناسایی کند.

مشخصه های ADHD در QEEG یا نقشه مغز

تحلیل جامع ویژگی‌های نقشه مغزی در اختلال ADHD

October 5th, 2025 Posted by Uncategorized 0 thoughts on “تحلیل جامع ویژگی‌های نقشه مغزی در اختلال ADHD”

تحلیل جامع ویژگی‌های QEEG در اختلال ADHD

اختلال نقص توجه و بیش‌فعالی (ADHD) یکی از اختلالات عصب‌تکاملی با زمینه‌ی ژنتیکی و نوروفیزیولوژیک مشخص است که با مشکلات در توجه پایدار، کنترل تکانه، و تنظیم هیجانی شناخته می‌شود. با وجود اینکه تشخیص بالینی آن همچنان بر پایه‌ی مصاحبه، مشاهده و پرسشنامه‌ها انجام می‌شود، نقشه‌برداری کمی از مغز (QEEG) در دهه‌ی اخیر به ابزاری کلیدی برای درک دقیق‌ترِ زیربنای عصبی این اختلال تبدیل شده است.

الگوهای امواج مغزی در ADHD
تحلیل QEEG نشان می‌دهد که در اغلب مبتلایان به ADHD، فعالیت الکتریکی مغز دچار ناهماهنگی در ریتم‌های پایه‌ای است.
شایع‌ترین الگوی مشاهده‌شده، افزایش توان امواج تتا (۴–۸ هرتز) همراه با کاهش امواج بتا (۱۳–۲۱ هرتز) در نواحی پیش‌پیشانی و مرکزی مغز است.
این پدیده که به نام افزایش نسبت تتا به بتا (Theta/Beta Ratio – TBR) شناخته می‌شود، سال‌هاست یکی از شاخص‌های زیستی معتبر در تحقیقات ADHD محسوب می‌شود.

تتا بالا: بیانگر فعالیت پایین شبکه‌های توجه و افزایش حالت ذهنی «خیالبافی» یا عدم تمرکز است.
بتا پایین: نشانه‌ای از کاهش برانگیختگی شناختی و ضعف در عملکردهای اجرایی مانند برنامه‌ریزی، تصمیم‌گیری و بازداری پاسخ است.
به‌صورت عینی‌تر، نقشه QEEG این افراد معمولاً رنگ‌های گرم (قرمز و نارنجی) در باند تتا در نواحی Frontal و Central نشان می‌دهد و رنگ‌های سردتر (آبی) در باند بتا.

  • تفاوت زیرگونه‌های ADHD در QEEG
    مطالعات جدیدتر نشان داده‌اند که ADHD یک اختلال همگن نیست، بلکه چندین زیرگونه‌ی الکتروفیزیولوژیک دارد که QEEG قادر به تفکیک آن‌هاست:
  • Subtype تتا بالا / بتا پایین: شایع‌ترین نوع، بیشتر در کودکان و نوجوانان؛ همراه با حواس‌پرتی، کندی شناختی و ضعف تمرکز.
    Subtype بتای بالا (High-Beta): معمولاً در نوجوانان یا بزرگسالان با اضطراب بالا دیده می‌شود؛ مغز بیش‌برانگیخته و ناتوان در آرام‌سازی است.
    Subtype آلفای بالا: در برخی موارد نوع inattentive، افزایش آلفا در نواحی پس‌سری دیده می‌شود که نشان‌دهنده‌ی حالت بیش‌ازحد درون‌گرای ذهن است.
    Subtype Low-Voltage Fast (LVF): در بزرگسالانی با ADHD مزمن مشاهده می‌شود؛ توان کلی پایین در تمام باندها، مغز کم‌انرژی و تحلیل‌رفته.
    این تمایزها اهمیت بالینی دارند، چون هرکدام نیازمند پروتکل نوروفیدبک متفاوتی هستند.
  • 🔗 عدم تقارن دامنه (Amplitude Asymmetry)
    در QEEG افراد مبتلا به ADHD، گاهی عدم تقارن بین نیمکره‌ها (به‌ویژه در نواحی فرونتال) مشاهده می‌شود.
    برای مثال، افزایش تتا در F3 (سمت چپ) نسبت به F4، با کاهش عملکرد کلامی و کندی در تصمیم‌گیری مرتبط است.
    این تفاوت‌ها در تحلیل Z-score معمولاً به‌صورت مقادیر مثبت یا منفی مشخص می‌شوند و به کلینیسین در طراحی پروتکل کمک می‌کنند.
    انسجام (Coherence) و تاخیر فاز (Phase Lag)
    در مغز طبیعی، انسجام بین نواحی مختلف باید در حد بهینه باشد: نه خیلی زیاد (که باعث تفکر تکراری و انعطاف‌ناپذیر می‌شود) و نه خیلی کم (که نشانه‌ی گسیختگی شناختی است).
  • در ADHD، معمولاً دو الگوی کلی دیده می‌شود:
    Hypo-coherence: کاهش ارتباط کارکردی بین نواحی فرونتو-پاریتال، که منجر به ناتوانی در نگه‌داشتن توجه پایدار می‌شود.
    Hyper-coherence: افزایش بیش از حد انسجام، خصوصاً در باند بتا، که باعث تفکر سفت و غیرمنعطف می‌شود.
    همچنین Phase Lag در مسیرهای ارتباطی بین Fz، Cz و Pz ممکن است افزایش یابد، به این معنا که پیام‌های عصبی با تأخیر بین این نواحی منتقل می‌شوند؛ و در نتیجه مغز در هماهنگی بین “تصمیم” و “عمل” دچار کندی می‌شود.
  • یافته‌های مرتبط با شاخص Z-score
    تحلیل Z-score در QEEG مقایسه‌ی داده‌های فرد با پایگاه داده‌ی نرمال (Normal Database) است. در ADHD معمولاً نواحی فرونتال (Fp1، Fz، Cz) دارای Z-score بالاتر از ۲+ در باند تتا و کمتر از -۲ در باند بتا هستند.
    این داده‌ها نشان می‌دهد فعالیت تتا بیش از میانگین جمعیت نرمال و فعالیت بتا کمتر از حد طبیعی است.
    با این اطلاعات، سیستم‌هایی مانند EEGLOG می‌توانند به‌صورت خودکار پروتکل‌های نوروفیدبک متناسب را پیشنهاد دهند. برای مثال:
    افزایش بتا در Fz
    کاهش تتا در Cz
    تنظیم انسجام بین F3 و Pz
    این روش‌ها که به‌صورت درمان مبتنی بر داده (Data-Driven Neurofeedback) شناخته می‌شوند، احتمال موفقیت درمان را به‌طور چشمگیری بالا می‌برند.
  • تفسیر بالینی و ارتباط با عملکرد رفتاری
    مطالعات همبستگی نشان داده‌اند که شدت افزایش تتا با شدت مشکلات تمرکزی رابطه مستقیم دارد.
    همچنین، نسبت تتا/بتا بالاتر از ۴ معمولاً با نمرات پایین‌تر در آزمون‌های توجه پیوسته (CPT) و زمان واکنش طولانی‌تر همراه است.
    این یافته‌ها نشان می‌دهد که QEEG نه‌تنها می‌تواند تشخیص را دقیق‌تر کند، بلکه شاخصی برای پیگیری روند درمانی نیز محسوب می‌شود.
    ADHD تنها یک اختلال رفتاری نیست، بلکه بازتابی از ناهماهنگی عمیق در شبکه‌های نورونی مغز است. QEEG با ثبت دقیق الگوهای امواج مغزی، این ناهماهنگی را به داده‌های قابل‌تحلیل تبدیل می‌کند.
  • شناخت این الگوها، به‌ویژه در باندهای تتا و بتا، درک عمیق‌تری از سازوکارهای مغزی و طراحی درمان‌های هدفمند فراهم می‌آورد.
دفتر اداری: ولنجک، دانشگاه بهشتی، برج نوآوری، طبقه هفتم
دفتر مرکزی: تهران، شهرک والفجر، بلوار بابائیان، خیابان افق، ساختمان پارک علم و فناوری سلامت دانشگاه شهید بهشتی
contact@sarmadtec.com

(021) 9109 - 6712

تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به شرکت فناوران سرمد گیتی (سهامی خاص) میباشد. ۱۴۰۴-۱۳۹۵