Posts tagged "خرید دستگاه نقشه مغز"

مشخصه های نقشه مغزی در اختلالات

October 21st, 2025 Posted by Uncategorized 0 thoughts on “”

نشانگرهای QEEG در اختلالات روان‌پزشکی

تحلیل نقشه مغزی در مسیر درمان مبتنی بر داده

در سال‌های اخیر، استفاده از الکتروانسفالوگرافی کمی (QEEG) به‌عنوان ابزاری کلیدی در روان‌پزشکی مدرن گسترش چشمگیری داشته است. این روش، با ثبت دقیق فعالیت الکتریکی قشر مغز، به پزشک یا درمانگر اجازه می‌دهد تا فراتر از نشانه‌های رفتاری و توصیفی، به سطح فیزیولوژی عصبی اختلالات ذهنی دسترسی پیدا کند. برخلاف EEG سنتی که تنها امواج را به‌صورت خام نشان می‌دهد، QEEG داده‌ها را به‌صورت عددی و نقشه‌های رنگی تحلیل می‌کند. در این نقشه‌ها، هر رنگ یا مقدار نمایانگر تغییر در توان امواج مغزی در ناحیه‌ای مشخص از مغز است. تحلیل این نقشه‌ها می‌تواند الگوهای خاصی را آشکار کند که با اختلالات بالینی ارتباط مستقیم دارند.

QEEG؛ از ثبت تا تفسیر

QEEG با استفاده از داده‌های EEG خام، شاخص‌هایی مانند توان مطلق (Absolute Power)، عدم تقارن دامنه (Amplitude Asymmetry)، انسجام (Coherence) و تاخیر فاز (Phase Lag) را استخراج می‌کند. این پارامترها به ما امکان می‌دهند تا بفهمیم کدام نواحی مغز بیش‌فعال یا کم‌فعال هستند و ارتباط عملکردی بین شبکه‌های مغزی تا چه حد منسجم است. در مدل‌های غیردیتابیسی (Non-Database QEEG)، داده‌های مغز هر فرد به‌صورت درون‌فردی تحلیل می‌شوند. در این حالت، مغز با خودش مقایسه می‌شود، نه با میانگین جمعیتی؛ بنابراین نتایج اختصاصی‌تر و شخصی‌سازی‌شده‌تر خواهند بود.

🔸 نشانگرهای QEEG در اختلالات شایع

یکی از مهم‌ترین کاربردهای QEEG، شناسایی الگوهای شاخص در اختلالات روان‌پزشکی است. در ادامه، به بررسی علمی و دقیق برخی از این الگوها پرداخته‌ایم:

ADHD (اختلال نقص توجه/بیش‌فعالی)

یکی از شناخته‌شده‌ترین نشانگرهای QEEG در ADHD، افزایش نسبت تتا به بتا (Theta/Beta Ratio) در نواحی فرونتال و مرکزی (به‌ویژه Fz و Cz) است. افزایش توان تتا نشان‌دهنده‌ی کندی پردازش اطلاعات و کاهش فعالیت قشر پیش‌پیشانی است؛ ناحیه‌ای که مسئول توجه پایدار و کنترل مهاری است. در مقابل، کاهش توان بتا با دشواری در تمرکز و نوسان توجه مرتبط است. تحقیقات متعدد نشان داده‌اند که اصلاح این الگو از طریق نوروفیدبک می‌تواند بهبود قابل‌توجهی در تمرکز و کاهش رفتارهای تکانشی ایجاد کند.

اضطراب (Anxiety Disorders)

در افراد مبتلا به اضطراب، معمولاً افزایش چشمگیر در امواج High Beta (22–30Hz) در نواحی فرونتال راست (Fp2، F4) مشاهده می‌شود. این افزایش بیانگر بیش‌فعالی شبکه‌های هشدار مغزی و سیستم بیداری (Arousal System) است. به‌عبارتی، مغز در حالت آماده‌باش مداوم قرار دارد، حتی در نبود تهدید واقعی. کاهش امواج آلفا در همین نواحی نیز می‌تواند نشانه‌ای از کاهش مهار قشری و در نتیجه افزایش تحریک‌پذیری باشد.

افسردگی (Depression)

در نقشه مغزی افراد افسرده، اغلب عدم تقارن در امواج آلفا بین نیمکره‌های چپ و راست فرونتال دیده می‌شود. به‌طور معمول، کاهش توان آلفا در نیمکره چپ و افزایش آن در نیمکره راست وجود دارد. این الگو با مفهوم “Frontal Alpha Asymmetry” شناخته می‌شود و بازتابی از افت انگیزش، کاهش انرژی روانی و تمایل کمتر به درگیری فعالانه با محیط است. افزایش فعالیت فرونتال چپ از طریق نوروفیدبک می‌تواند به تنظیم خلق و افزایش انرژی ذهنی کمک کند.

وسواس فکری–عملی (OCD)

ویژگی بارز QEEG در OCD، افزایش High Beta (22–30Hz) در نواحی فرونتال (به‌ویژه Fz و Fp1–Fp2)** و کاهش امواج آلفا** است. این الگو بیانگر بیش‌فعالی مدار قشر–استریات (Cortico-Striatal Loop) است که مسئول کنترل و مهار افکار تکرارشونده می‌باشد. در واقع، مغز در حالت “Over-Control” باقی می‌ماند و نمی‌تواند به‌صورت طبیعی بین توقف و تداوم فکر یا عمل تعادل برقرار کند.

PTSD (اختلال استرس پس از سانحه)

در بیماران PTSD، ترکیبی از افزایش امواج دلتا (1–4Hz) در نواحی تمپورال و High Beta در نواحی پری‌فرونتال دیده می‌شود. دلتاهای بالا بیانگر حالت فرو‌رفتگی ذهنی و بازتجربه‌ی ناخودآگاه هستند، در حالی‌که بتای بالا نشانگر بیش‌فعالی شبکه تهدید و اضطراب درونی است. این ترکیب باعث می‌شود فرد بین دو حالت «کرختی» و «برانگیختگی بیش‌ازحد» نوسان داشته باشد.

اوتیسم (ASD)

در QEEG کودکان دارای اختلال طیف اوتیسم، معمولاً افزایش قابل‌توجهی در امواج تتا و کاهش در امواج بتا در نواحی تمپورال و پاریتال مشاهده می‌شود. این الگو با دشواری در پردازش اجتماعی، یکپارچگی حسی و تنظیم هیجانی مرتبط است. تحلیل انسجام (Coherence) در این بیماران نیز اغلب کاهش ارتباط بین نیمکره‌ای را نشان می‌دهد، که می‌تواند بیانگر ضعف در هماهنگی شبکه‌های شناختی باشد.

بی‌خوابی (Insomnia)

در افراد دچار بی‌خوابی، معمولاً افزایش امواج بتا در سراسر قشر مغز به‌ویژه در نواحی مرکزی و پس‌سری (Cz، Pz) مشاهده می‌شود. این وضعیت، نشانگر ناتوانی مغز در کاهش فعالیت قشری و ورود به فاز آرام‌سازی است. همچنین کاهش امواج دلتا در خواب، یکی از شاخص‌های مهم اختلال در بازیابی انرژی عصبی به‌شمار می‌رود.
<

تحلیل الگوی مغزی OCD در نقشه مغزی غیردیتابیسی

تحلیل الگوی مغزی وسواس در نقشه مغزی غیردیتابیسی

October 14th, 2025 Posted by Uncategorized 0 thoughts on “تحلیل الگوی مغزی وسواس در نقشه مغزی غیردیتابیسی”

تحلیل الگوی مغزی OCD در QEEG غیردیتابیسی

نقشه‌ای دقیق از مدارهای وسواس در مغز

اختلال وسواس فکری–عملی (OCD) از جمله اختلالاتی است که ریشه‌ی آن را باید در سطح عملکردی مغز جست‌وجو کرد، نه صرفاً در سطح شناختی یا رفتاری. سال‌ها پژوهش نوروساینس نشان داده‌اند که OCD بیش از هر چیز، ناشی از اختلال در مدارهای عصبی مرتبط با کنترل، ارزیابی و توقف رفتارها است. بررسی‌های QEEG، به‌ویژه در حالت غیردیتابیسی، تصویری دقیق از این ناهنجاری‌ها ارائه می‌دهند — تصویری که در بسیاری موارد از تحلیل‌های بالینی سنتی هم گویاتر است.

 

QEEG غیردیتابیسی چیست و چه مزیتی دارد؟

در QEEG دیتابیسی، الگوی فعالیت مغزی هر فرد با داده‌های نرمال جمعیت مقایسه می‌شود. این روش در مطالعات گروهی سودمند است، اما برای تحلیل دقیق هر مراجع، ممکن است برخی تفاوت‌های فردی را پنهان کند.

در مقابل، QEEG غیردیتابیسی (Non-database QEEG) مغز را با خودش مقایسه می‌کند. یعنی به جای مقایسه با میانگین جامعه، تفاوت‌های درون‌فردی، هماهنگی بین کانال‌ها و تغییرات دامنه‌ای امواج مورد بررسی قرار می‌گیرد.

این روش برای اختلالاتی مانند OCD که نوسانات عملکردی بسیار ظریف دارند، دقت بیشتری دارد و امکان مشاهده‌ی “الگوی واقعیِ عملکرد مغز” را فراهم می‌کند.

 

الگوی فعالیت در OCD: نواحی درگیر و شاخص‌های الکتروفیزیولوژیک

مطالعات متعدد QEEG نشان داده‌اند که در بسیاری از بیماران مبتلا به OCD، افزایش توان باند High Beta (22–30 Hz) در نواحی پیش‌پیشانی (Fp1, Fp2, Fz) مشاهده می‌شود. این افزایش معمولاً با بیش‌فعالی مدارهای کنترل شناختی (Cortico-Striatal-Thalamo-Cortical Loop) همبسته است. به عبارت دیگر، مدارهایی که وظیفه‌ی پایش و توقف افکار تکراری را دارند، در وضعیت بیش‌برانگیختگی (Hyperarousal) باقی می‌مانند. افزایش Coherence بین نواحی فرونتال و پاریتال نیز یکی از شاخص‌های تکرارشونده در این اختلال است. Coherence بالا در این مسیر نشانگر نوعی “قفل ارتباطی” است — یعنی نواحی مختلف مغز بیش از حد هم‌زمان فعال می‌شوند و انعطاف عملکردی کاهش می‌یابد. این وضعیت باعث می‌شود ذهن در حلقه‌ی بررسی و تکرار گرفتار بماند. از سوی دیگر، در بسیاری از موارد کاهش توان باند Alpha در نواحی پس‌سری (Occipital) و همچنین کاهش Theta در ناحیه ACC (Anterior Cingulate Cortex) دیده می‌شود.

ACC یکی از مراکز اصلی نظارت بر خطا و ارزیابی است. کاهش فعالیت تتا در این ناحیه به معنای اختلال در توانایی “پایان دادن” به فرایندهای فکری است همان پدیده‌ای که در رفتار وسواسی مشاهده می‌شود.

 

تفسیر یافته‌ها: از نقشه تا مفهوم

در مجموع، نقشه‌های QEEG در OCD تصویری از مغزی نشان می‌دهند که در حالت آماده‌باش مداوم قرار دارد. افزایش High Beta در نواحی فرونتال نشانگر اضطراب پایه‌ای بالا و کنترل بیش از حد شناختی است. کاهش Alpha با ناتوانی در “ریست ذهنی” ارتباط دارد.

و افزایش Coherence به معنای هم‌قفل شدن مدارهای تصمیم‌گیری و ارزیابی است. در چنین شرایطی، حتی زمانی که فرد منطقی می‌داند نگرانی‌اش بی‌اساس است، مغزش هنوز سیگنال “خطر” را فعال نگه می‌دارد. به همین دلیل، چرخه‌ی وسواس ادامه پیدا می‌کند.

 

اهمیت تحلیل غیردیتابیسی در طراحی پروتکل

در QEEG غیردیتابیسی، تحلیلگر به جای جست‌وجوی انحراف از نرمال، به دنبال الگوهای درون‌فردیِ ناسازگار می‌گردد. برای مثال:

در فردی ممکن است High Beta فقط در Fz بالا باشد. در دیگری ACC بیش‌فعال‌تر باشد،یا در موردی دیگر، Coherence غیرطبیعی بین FP2 و Pz دیده شود.

در هر حالت، این تفاوت‌ها اهمیت بالینی دارند و در طراحی پروتکل نوروفیدبک (Neurofeedback Protocol) باید لحاظ شوند.

 

از داده تا درمان: مسیر بالینی

تحلیل QEEG غیردیتابیسی به درمانگر کمک می‌کند تا:

  • ناحیه‌ی درگیر را با دقت شناسایی کند (مثلاً ACC یا Orbitofrontal)
  • نوع ناهنجاری را مشخص کند (بیش‌فعالی یا کاهش توان)
  • و بر اساس آن، پروتکل هدفمند طراحی نماید — مثلاً کاهش High Beta در Fz یا افزایش SMR در Cz. این سطح از شخصی‌سازی، درمان را از حالت “عمومی” خارج کرده و به مسیر Data-driven Neurofeedback نزدیک می‌کند.

OCD در سطح مغز، بیشتر از آنکه صرفاً اختلال فکری باشد، حاصل ناهماهنگی میان مدارهای کنترل، ارزیابی و توقف رفتار است.

QEEG غیردیتابیسی این ناهماهنگی را با دقت میلی‌ولت آشکار می‌کند.

از افزایش High Beta گرفته تا Coherence بالا و کاهش Alpha، هر یک قطعه‌ای از پازل وسواس را نشان می‌دهند.

ترکیب این داده‌ها با تحلیل بالینی، مسیر طراحی درمان‌های مبتنی بر داده را هموار می‌سازد. درمان‌هایی که به جای سرکوب نشانه‌ها، به تنظیم واقعی عملکرد مغز می‌پردازند.

مشخصه های ADHD در QEEG یا نقشه مغز

تحلیل جامع ویژگی‌های نقشه مغزی در اختلال ADHD

October 5th, 2025 Posted by Uncategorized 0 thoughts on “تحلیل جامع ویژگی‌های نقشه مغزی در اختلال ADHD”

تحلیل جامع ویژگی‌های QEEG در اختلال ADHD

اختلال نقص توجه و بیش‌فعالی (ADHD) یکی از اختلالات عصب‌تکاملی با زمینه‌ی ژنتیکی و نوروفیزیولوژیک مشخص است که با مشکلات در توجه پایدار، کنترل تکانه، و تنظیم هیجانی شناخته می‌شود. با وجود اینکه تشخیص بالینی آن همچنان بر پایه‌ی مصاحبه، مشاهده و پرسشنامه‌ها انجام می‌شود، نقشه‌برداری کمی از مغز (QEEG) در دهه‌ی اخیر به ابزاری کلیدی برای درک دقیق‌ترِ زیربنای عصبی این اختلال تبدیل شده است.

الگوهای امواج مغزی در ADHD
تحلیل QEEG نشان می‌دهد که در اغلب مبتلایان به ADHD، فعالیت الکتریکی مغز دچار ناهماهنگی در ریتم‌های پایه‌ای است.
شایع‌ترین الگوی مشاهده‌شده، افزایش توان امواج تتا (۴–۸ هرتز) همراه با کاهش امواج بتا (۱۳–۲۱ هرتز) در نواحی پیش‌پیشانی و مرکزی مغز است.
این پدیده که به نام افزایش نسبت تتا به بتا (Theta/Beta Ratio – TBR) شناخته می‌شود، سال‌هاست یکی از شاخص‌های زیستی معتبر در تحقیقات ADHD محسوب می‌شود.

تتا بالا: بیانگر فعالیت پایین شبکه‌های توجه و افزایش حالت ذهنی «خیالبافی» یا عدم تمرکز است.
بتا پایین: نشانه‌ای از کاهش برانگیختگی شناختی و ضعف در عملکردهای اجرایی مانند برنامه‌ریزی، تصمیم‌گیری و بازداری پاسخ است.
به‌صورت عینی‌تر، نقشه QEEG این افراد معمولاً رنگ‌های گرم (قرمز و نارنجی) در باند تتا در نواحی Frontal و Central نشان می‌دهد و رنگ‌های سردتر (آبی) در باند بتا.

  • تفاوت زیرگونه‌های ADHD در QEEG
    مطالعات جدیدتر نشان داده‌اند که ADHD یک اختلال همگن نیست، بلکه چندین زیرگونه‌ی الکتروفیزیولوژیک دارد که QEEG قادر به تفکیک آن‌هاست:
  • Subtype تتا بالا / بتا پایین: شایع‌ترین نوع، بیشتر در کودکان و نوجوانان؛ همراه با حواس‌پرتی، کندی شناختی و ضعف تمرکز.
    Subtype بتای بالا (High-Beta): معمولاً در نوجوانان یا بزرگسالان با اضطراب بالا دیده می‌شود؛ مغز بیش‌برانگیخته و ناتوان در آرام‌سازی است.
    Subtype آلفای بالا: در برخی موارد نوع inattentive، افزایش آلفا در نواحی پس‌سری دیده می‌شود که نشان‌دهنده‌ی حالت بیش‌ازحد درون‌گرای ذهن است.
    Subtype Low-Voltage Fast (LVF): در بزرگسالانی با ADHD مزمن مشاهده می‌شود؛ توان کلی پایین در تمام باندها، مغز کم‌انرژی و تحلیل‌رفته.
    این تمایزها اهمیت بالینی دارند، چون هرکدام نیازمند پروتکل نوروفیدبک متفاوتی هستند.
  • 🔗 عدم تقارن دامنه (Amplitude Asymmetry)
    در QEEG افراد مبتلا به ADHD، گاهی عدم تقارن بین نیمکره‌ها (به‌ویژه در نواحی فرونتال) مشاهده می‌شود.
    برای مثال، افزایش تتا در F3 (سمت چپ) نسبت به F4، با کاهش عملکرد کلامی و کندی در تصمیم‌گیری مرتبط است.
    این تفاوت‌ها در تحلیل Z-score معمولاً به‌صورت مقادیر مثبت یا منفی مشخص می‌شوند و به کلینیسین در طراحی پروتکل کمک می‌کنند.
    انسجام (Coherence) و تاخیر فاز (Phase Lag)
    در مغز طبیعی، انسجام بین نواحی مختلف باید در حد بهینه باشد: نه خیلی زیاد (که باعث تفکر تکراری و انعطاف‌ناپذیر می‌شود) و نه خیلی کم (که نشانه‌ی گسیختگی شناختی است).
  • در ADHD، معمولاً دو الگوی کلی دیده می‌شود:
    Hypo-coherence: کاهش ارتباط کارکردی بین نواحی فرونتو-پاریتال، که منجر به ناتوانی در نگه‌داشتن توجه پایدار می‌شود.
    Hyper-coherence: افزایش بیش از حد انسجام، خصوصاً در باند بتا، که باعث تفکر سفت و غیرمنعطف می‌شود.
    همچنین Phase Lag در مسیرهای ارتباطی بین Fz، Cz و Pz ممکن است افزایش یابد، به این معنا که پیام‌های عصبی با تأخیر بین این نواحی منتقل می‌شوند؛ و در نتیجه مغز در هماهنگی بین “تصمیم” و “عمل” دچار کندی می‌شود.
  • یافته‌های مرتبط با شاخص Z-score
    تحلیل Z-score در QEEG مقایسه‌ی داده‌های فرد با پایگاه داده‌ی نرمال (Normal Database) است. در ADHD معمولاً نواحی فرونتال (Fp1، Fz، Cz) دارای Z-score بالاتر از ۲+ در باند تتا و کمتر از -۲ در باند بتا هستند.
    این داده‌ها نشان می‌دهد فعالیت تتا بیش از میانگین جمعیت نرمال و فعالیت بتا کمتر از حد طبیعی است.
    با این اطلاعات، سیستم‌هایی مانند EEGLOG می‌توانند به‌صورت خودکار پروتکل‌های نوروفیدبک متناسب را پیشنهاد دهند. برای مثال:
    افزایش بتا در Fz
    کاهش تتا در Cz
    تنظیم انسجام بین F3 و Pz
    این روش‌ها که به‌صورت درمان مبتنی بر داده (Data-Driven Neurofeedback) شناخته می‌شوند، احتمال موفقیت درمان را به‌طور چشمگیری بالا می‌برند.
  • تفسیر بالینی و ارتباط با عملکرد رفتاری
    مطالعات همبستگی نشان داده‌اند که شدت افزایش تتا با شدت مشکلات تمرکزی رابطه مستقیم دارد.
    همچنین، نسبت تتا/بتا بالاتر از ۴ معمولاً با نمرات پایین‌تر در آزمون‌های توجه پیوسته (CPT) و زمان واکنش طولانی‌تر همراه است.
    این یافته‌ها نشان می‌دهد که QEEG نه‌تنها می‌تواند تشخیص را دقیق‌تر کند، بلکه شاخصی برای پیگیری روند درمانی نیز محسوب می‌شود.
    ADHD تنها یک اختلال رفتاری نیست، بلکه بازتابی از ناهماهنگی عمیق در شبکه‌های نورونی مغز است. QEEG با ثبت دقیق الگوهای امواج مغزی، این ناهماهنگی را به داده‌های قابل‌تحلیل تبدیل می‌کند.
  • شناخت این الگوها، به‌ویژه در باندهای تتا و بتا، درک عمیق‌تری از سازوکارهای مغزی و طراحی درمان‌های هدفمند فراهم می‌آورد.
دفتر اداری: ولنجک، دانشگاه بهشتی، برج نوآوری، طبقه هفتم
دفتر مرکزی: تهران، شهرک والفجر، بلوار بابائیان، خیابان افق، ساختمان پارک علم و فناوری سلامت دانشگاه شهید بهشتی
contact@sarmadtec.com

(021) 9109 - 6712

تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به شرکت فناوران سرمد گیتی (سهامی خاص) میباشد. ۱۴۰۴-۱۳۹۵